جدول جو
جدول جو

معنی علی احمدی - جستجوی لغت در جدول جو

علی احمدی
(عَ یِ اَ مَ)
ابن سعد بیوسی احمدی شافعی اشعری. از عالمان هیئت بودو در نظم سخن دست داشت. او راست: 1- فتح ذی الصفات السنیه، که در سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. 2- منظومۀ النفخه الزکیه فی العمل بالجهه الجیبیه. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 5 ص 327. هدیهالعارفین ج 1 ص 769. فهرس الازهریه ج 6 ص 379)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ حَ مَ)
ابن کامل بن اسماعیل حموی، ملقّب به علاءالدین. متوفی در سال 860 هجری قمری او راست: الافراد فی معرفهالاضداد. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 464. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 733)
ابن مقاتل بن عبدالخالق حموی (695- 761 هجری قمری). او را دیوان شعری است در اشعار زجل، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 207. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 133)
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی...) و به علی (ابن عبدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ)
ابن حسن احمر. ادیب و نحوی و صرفی. متوفی در حدود سال 194 هجری قمری وی را با کسائی صحبتی بود. او راست: 1- التصریف. 2- تفنن البلغاء. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء ج 13 ص 5. بغیهالوعاه سیوطی ص 334)
ابن مبارک احمر. وی بر شعر ابی نواس دو غلط و اشتباه گرفته است که در الموشح مذکور است. رجوع به الموشح مرزبانی ص 273 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ظافربن حسین ازدی مصری مالکی، ملقّب به جمال الدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و متکلم و مورخ و اخباری و ادیب و سیاستمدار بود و در نظم سخن نیز دست داشت. وی در سال 565 یا 567 هجری قمری متولد شد و مدتی سمت وزارت الملک الاشرف موسی بن الملک العادل را به عهده داشت. سپس وزارت را فروگذاشت و به مصر بازگشت و در آنجا در سال 613 یا 623 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اخبارالشجعان. 2- اساس السیاسه. 3- بدایعالبدایه فیمن قال شعراً علی البدیهه. 4- الدول المنقطعه، در حدود 4 مجلد. 5- غرائب التنبیهات. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 113). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 131. الوافی صفدی ج 12 ص 77. فهرس المؤلفین. معجم الادباء ج 13 ص 264. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 51. کشف الظنون ص 74 و سایر صفحات. ایضاح المکنون ج 1 ص 42 و ج 2 ص 562. فهرس الخدیویه ج 4 ص 210. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 2 ص 63. هدیهالعارفین ج 1 ص 706. و نیز رجوع به ابن ظافر ازدی شود
ابن عبدالله بن علی بن محمد بن یوسف بن سلیمان بن عمر ازدی، مشهور به ابن استجی. عالم و ادیب و شاعر (377- 455 هجری قمری) او را تصانیف بسیاری است. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 92. الصلۀ ابن بشکوال ج 1 ص 408 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
ابن حمزه بن عبدالله اسدی کوفی، مشهور به کسائی و مکنّی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن دبیس بن صدقه بن منصور اسدی مزیدی. آخرین تن از حکام بنی مزید در حله. رجوع به علی مزیدی (ابن دبیس بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان قوشخانه، بخش باجگیران، شهرستان قوچان. دارای 159 تن سکنه. آب آن از چاه شور تأمین میشود. و محصول آن غلات دیمی است. اهالی به زراعت و مالداری و بافتن گلیم و قالیچه اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ اَ مَ)
دست به زور تمام بر عضو کسی زدن، و ترکان آن را حق نظربکی گویند و حق نظربک شخصی بوده که در اهتمام در خانه پادشاه دست بر سینۀ مردم به زور تمام میزد، این ضرب به نام او مشهور شد. لوطیان گویند: ملاهایی که در این عصر به هم رسیده اند اگر یک قل احمدی بزنی همه مفقودالخبر میشوند. (بهار عجم) (آنندراج). میرنجات در نثر خود که مسمی است به آقارشکی نوشته: ’برکونت قل احمدی زنم که مفقودالخبر شوی’. (بهار عجم) (آنندراج). و این اصطلاح الواط است و ترکان آن را سقلمه به سین مهمله و حق نظر بکی گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عبدالله بن حسن بن حمزۀ حمزی (شریف...) ملقّب به جمال الدین. امیریمن. وی در سال 626 هجری قمری متولد شد. و او را با اصحاب و حکام یمن اخبار و حکایاتی است. مسکن او در شهر قمحه در یمن بود و در سال 699 هجری قمری درگذشت. (ازالاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 1 ص 324)
ابن حسن بن علی بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد حمزی حسنی مدنی، ملقّب به زین الدین. رجوع به علی شدقمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمود بن حسن حمصی رازی شیعی، ملقّب به جمال الدین. متکلم اواخر قرن هشتم هجری بود. او راست: مشکاهالیقین فی اصول الدین. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 489)
ابن ابی مجد بن شرف بن احمد حمصی دمشقی. شاعر متوفی در جمادی الاولای سال 736 هجری قمریاو را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اُ مَ)
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. رجوع به علی طاهری (ابن طاهر...) شود
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان اموی سفیانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سفیانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَمْ مو)
ابن حمودبن میمون بن احمدادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصر لدین الله یاالمتوکل و مکنّی به ابوالحسن. وی نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقۀ اندلس بود. در سال 354 هجری قمری متولد شد و ابتدا در عداد لشکریان سلیمان بن حکم اموی قرار داشت و سلیمان در سال 403 هجری قمری حکومت دو شهر سبته و طنجه را به وی واگذاشت. ولی او با کمک بربریان و اهل بادیه، قرطبه را تسخیر کرد و سلیمان بن حکم و پدرش حکم بن سلیمان را دستگیر ساخت و در بیست ویکم محرم سال 407 هجری قمری آنان را به قتل رسانید. و خود با لقب الناصر لدین الله یکسال و ده ماه سلطنت کرد. و در سال 408 هجری قمری همان کسانی که به کمک آنهاقرطبه را تسخیر کرده بود بر او شوریدند و وی را در حمام به قتل رساندند. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 92. البیان المغرب ج 3 ص 113. سیرالنبلاء. الطبقه الثانیه و العشرون. الذخیره، قسم 1 ج 1 ص 78. جذوهالمقتبس ص 21) (از طبقات سلاطین اسلام ص 18) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 571). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن حمود...) و معجم الانساب زامباور ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اِ)
مصری مالکی. وی محدّث بود و بسیاری از مؤلفات جلال الدین سیوطی را خلاصه کرد. وفات او در 934 یا 966 هجری قمری روی داد. (ازمعجم المؤلفین بنقل از الکواکب السائره ج 2 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ ؟)
مؤلف کتاب محاسن اصفهان وی را جزو شعرای فارسی زبان آورده است. و آقای سید جلال الدین حسینی این کلمه را ’احموله’ حدس زده است. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ مَ)
ابن یحیی ارمنی، مکنّی به ابوالحسن. از فرماندهان عصر خلفای عباسی و اصل او از ارمن بود. پدرش به مناطق عرب نشین رفت لذا او در محیطی عربی پرورش یافت. و به فرمانروائی ثغور شام سپس ارمنستان و آذربایجان و آنگاه مصرتعین گردید. او را با رومیان جنگهای بسیاری روی دادو در سال 249 هجری قمری در یکی از این جنگها کشته شد. (از الاعلام زرکلی بنقل از النجوم الزاهره ج 2 ص 245)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اُ مَ)
ابن حسین بن علی بن حسین بن خلف بن محمد ارموی، مشهور به ابن قاضی عسکر و ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی. متولد سال 691 ه. ق. وی در سال 748 یا 757 یا 768 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: شرح المعالم، در اصول فقه. (از معجم المؤلفین بنقل از الدررالکامنه ج 3 ص 41. شذرات الذهب ج 6 ص 183. کشف الظنون ص 1726. هدیهالعارفین ج 1 ص 722)
ابن احمد بن علی بن احمد ارموی حنبلی، ملقّب به زین الدین. وی در سال 853 هجری قمری درگذشت. او راست: جواهر التبصره فی علم الرؤیا. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 730)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ یِ مُ حَمْ مَ)
عبدالله بن علی بن ابی المحاسن بن سعد بن مهدی علوی محمدی، ملقب به اصیل الدین. وی محدث بود و در 785 هجری قمری درگذشت. او راست: مفاتیح المهدی، در احکام و حدیث. (از معجم المؤلفین ج 6 ص 92 از شدالازار ص 325 و 329). با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن احمد بن محمد بن علی واحدی نیشابوری شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
تودهنی مشت سخت (سقلمه ترکی) (لوطیان) دست بزور تمام بر عضو کسی زدن سقلمه: در... ت قل - احمدی زنم که مفقود الخبری شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قل احمدی
تصویر قل احمدی
((قُ اَ مَ))
دست به زور تمام بر عضو کسی زدن، سقلمه
فرهنگ فارسی معین